در گذشته آثار پیکسار حرف اول و آخر را می زدند، بسیاری از آنها از مرز فروش یک میلیارد دلاری عبور کردند، اسکار بهترین انیمیشن را از آن خود کردند و به راحتی از رقبای خود پیشی گرفتند، اما با گذشت زمان همه چیز تغییر کرد، حالا استودیوهای دیگری وارد شده اند. آنها آماده هستند تا با خلاقیت های خود پیکسار و دیزنی را به چالش بکشند. انیمیشن های پیکسار تنها به دلیل قدرت برند و اعتبار، دیگر نمی فروشند و گاهی با وجود داشتن تمامی عوامل موفقیت، به لیست فیلم های کم فروش راه پیدا می کنند. البته عوامل دیگری نیز در این زمینه تاثیرگذار بوده است، به عنوان مثال، تعدادی از شکستهای بزرگ پیکسار ناشی از همهگیری کووید-19 و تغییر رویکرد دیزنی در اکران فیلمها بود. با اکران این آثار بزرگ در زمانی که اکثر سینماها تعطیل بودند، بدیهی بود که فروش خوبی نخواهند داشت.
اما انیمیشن های کم فروش پیکسار به آثاری که قربانی کووید-19 شدند محدود نمی شود، برخی از آنها مانند «دایناسور خوب» به دلیل بودجه هنگفت و کیفیت نه چندان مناسب شکست خوردند و برخی دیگر فقط «داستان اسباب بازی» را دوست دارند. به دلیل تورم و تغییرات اساسی در صنعت. سینماهای سالهای بعد اکنون کمفروش محسوب میشوند. ناگفته نماند که فروش ضعیف نشان دهنده کیفیت فنی این آثار نیست و برخی از آنها به شایستگی در کنار بهترین انیمیشن های تاریخ قرار گرفته اند و تقریباً همه آنها ارزش دیدن را دارند.
در فیلمهای اکشن و ابرقهرمانی، مانند زندگی، معمولاً انتظار داریم نیروی خیر بر نیروی شر پیروز شود. به همین دلیل معمولاً قهرمانان این داستان ها به گونه ای نوشته می شوند که قدرت و توانایی بیشتری نسبت به نیروی شیطانی دارند. اما حتی اگر آن را نداشته باشند، داستان و ژانر آن را ایجاب می کند که قهرمان در نهایت پیروز شود. با این حال، گاهی اوقات در سینمای هالیوود، حتی خاطره انگیزترین ابرقهرمانان و قهرمانان فیلم های اکشن نیز لیاقت برنده شدن را ندارند. زیرا با وجود پیروزی خیر در پایان، گاهی اوقات شرور فیلم های اکشن و قهرمان به معنای واقعی کلمه جنگنده ای بسیار قوی تر و بهتر از قهرمان است. وجود یک ضدقهرمان که بتواند با قهرمان همگام شود، تعلیق را برای مخاطب باورپذیرتر و جذاب تر می کند. اگر قهرمان کاملاً بر ضد قهرمان برتری داشته باشد، تعلیق داستان کارساز نخواهد بود. در عین حال این خطر را ایجاد می کند که قهرمان در پایان فیلم مستحق پیروزی نباشد.
در فیلم هایی مانند راکی چهارم و پلنگ سیاه، ضدقهرمان رقیبی شکست ناپذیر است و با توجه به مهارت های بهتر و بالاتری که دارد باید پیروز میدان شود. اما طبیعی است که قهرمان در نبرد پیروز شود، زیرا باید اینگونه باشد، مخصوصاً زمانی که نقش قهرمان را ستاره های بزرگ سینمای اکشن بازی می کنند. اما گاهی نقش ضدقهرمانان را نیز بازیگران قوی قوی ایفا می کنند که قدرتشان بیشتر از قهرمان نمایان است. این در کنار طراحی اکشن و مبارزه ای خوب، کلید ساخت یک فیلم اکشن خوب است. با این حال، تعداد کمی از شرورهای فیلم های اکشن در مقایسه با بسیاری از قهرمانان قدرتمند و ماهر هستند و در واقع، در پایان داستان به هیچ وجه نباید شکست بخورند.