هنر فیلم بلاگ اسکای

هنز فیلم در موضوع نقد بررسی فیلم داخلی و خارجی فعالیت دارد

هنر فیلم بلاگ اسکای

هنز فیلم در موضوع نقد بررسی فیلم داخلی و خارجی فعالیت دارد

آیا دیزنی با بازسازی انیمیشن‌ها در مسیر یک تغییر خلاقانه است؟

تماشاگران فکر می کنند دیزنی با بازسازی های لایو اکشن به طرز خطرناکی خود را نابود می کند. اما شاید آنها اشتباه می کنند و این بازسازی ها تنها فشاری هستند که دیزنی برای ورود به فاز بعدی خود به آن نیاز دارد. وقتی دیزنی تصمیم گرفت مسیر بازسازی لایو اکشن را طی کند، هر کاری که لازم بود انجام داد. اما کاملاً واضح بود که دیر یا زود، اسکیمر دیزنی قرار است به پایان برسد، به خصوص پس از حداقل ده فیلم لایو اکشن و حداقل سه فیلم در دست ساخت. اما وقتی غذا بخورد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دیزنی کجا خواهد رفت؟ پاسخ‌ها متفاوت است، اما یک سناریوی خوش‌بینانه وجود دارد: این ممکن است تکانی باشد که دیزنی برای به جریان انداختن آب‌های خلاقانه‌اش نیاز دارد.  جایی که الان هستیم

بازسازی های موجود را فراموش کنید. بیایید به جلو نگاه کنیم. دیزنی در حال حاضر مشغول فیلمبرداری بازسازی لیلو و استیچ است، انتخاب بازیگران برای بازسازی موانا را آغاز کرده است، در حال حاضر در حال انتخاب بازیگران برای The Hunchback of Notre Dame است و اخیراً کارگردانی برای Bambi انتخاب کرده است. انجام داده است آنها برای حداقل پنج سال، شاید بیشتر برنامه ریزی می کنند.

این بازسازی‌ها استعدادهای جوان، ستاره‌های مسن‌تر و مخاطبان خاصی را جذب می‌کنند. با این حال، تحسین جهانی وجود نداشته، نیست و احتمالاً هرگز نخواهد بود. تاثیر این لایو اکشن های بی روح به هیچ وجه به همتایان اصلی خود نزدیک نیست. برای افرادی که با عشق به محتوای اصلی دیزنی بزرگ شده‌اند، ایده بازسازی‌های لایو اکشن یک ناامیدی بزرگ بوده است. آنها کاملاً خوشحال هستند که هنوز می توانند نسخه های اصلی را با فرزندان خود به اشتراک بگذارند در حالی که خودشان با تعجب به کارهای دیزنی نگاه می کنند و متعجب هستند که چه بلایی سر آنها آمده است؟!

اکثر مردم موافقند که دیزنی فراز و نشیب های متعددی داشته است. پس از فیلم‌های ناامیدکننده دوران تاریک 1970-1988، این شرکت تولدی دوباره را تجربه کرد که بسیاری آن را رنسانس اصلی دیزنی می‌نامند. این رنسانس با "پری دریایی کوچولو" در سال 1989 آغاز شد و تا "تارزان" در سال 1999 ادامه یافت. از آن زمان، این شرکت دوران نه چندان باشکوه پس از رنسانس را پشت سر گذاشت و به دنبال آن احیاهایی از جمله Frozen، Moana و Wreck-It آغاز شد. رالف

ما اکنون در عصر بازسازی های دیزنی و موفقیت شرکت های وابسته به آن هستیم. این بدان معناست که دیزنی از جنگ ستارگان، مارول و پیکسار بیشتر از محتوای اصلی خود درآمد کسب کرده است. با ظهور +Disney، ما اکنون از طیف وسیعی از ویژگی های دیزنی آگاه هستیم که اغلب به قیمت محتوای اصلی دیزنی به دست آمده اند، که در برخی موارد به دلایل دیگر به عقب رانده شده است.

در حال حاضر، دیزنی در رکود به سر می برد. آنها ممکن است در واقع ردپای کربن خود را از طریق مقادیر انبوه بازیافت رسانه جبران کنند. اما به زودی چیزی برای بازیافت باقی نخواهد ماند. ممکن است ده سال طول بکشد، اما بالاخره تمام شد، و دیزنی بالاخره باید آستین‌ها را بالا بزند و همه چیز را تکان دهد و ایده‌های داستانی جدیدی را بررسی کند.

واقعیت این است که صرف نظر از وضعیت تاسف بار دیزنی این روزها و استقبال از فیلم های این شرکت، بسیاری از افراد خلاق هنوز آرزو دارند برای دیزنی کار کنند. توسعه یک پروژه با این شرکت و قرار دادن آن در مجموعه دیزنی همچنان یک افتخار بزرگ است. بنابراین، باید به جایی برسد که مدیران دیزنی متوجه شوند که در چنان چاله عمیقی هستند که تنها یک راه برای نجات خود دارند: شروع به کاوش و حفر یک تونل جدید برای دیدن دوباره نور.

وقتی این اتفاق بیفتد، شاهد یک سری فیلم از کارگردانان جدید و جوان و صداپیشه های جذاب خواهیم بود. آن‌ها دیگر محدود به بخش‌های خاص Disney+ که تنوع یا شمول را ترویج می‌کنند، نخواهند بود، زیرا جامعه طیف وسیع‌تری از مردم را در آغوش گرفته است، و این مفاهیم دیگر به اندازه امروز ضروری و کاربردی نیستند، زیرا در جریان اصلی پذیرفته شده‌اند. سپس

آنها حتی ممکن است بازگشتی به انیمیشن های دو بعدی داشته باشند. دیزنی فشار زیادی را بر پیکسار و انقلاب سه بعدی آنها وارد کرده است. در حالی که این کار درستی بود، اما هزینه ای داشت و اکنون شاهد استفاده از تکنیک های کلاسیک در کنار آن هستیم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد