هنر فیلم بلاگ اسکای

هنز فیلم در موضوع نقد بررسی فیلم داخلی و خارجی فعالیت دارد

هنر فیلم بلاگ اسکای

هنز فیلم در موضوع نقد بررسی فیلم داخلی و خارجی فعالیت دارد

۱۰ فیلم گمنام از کارگردان‌های مشهور

احتمالاً هنگام برخورد با فیلم‌های این فهرست و خواندن نام کارگردان‌های هر یک، احساسات متناقضی خواهید داشت. چرا که پذیرفتن حضور آنها در فهرست آثار این فیلمسازان تا حد زیادی غیر قابل باور است. برای اطمینان از وجود آن ها در کارنامه این فیلمسازان نیازی به مراجعه به ویکی پدیا یا IMDb نیست، چرا که بالاخره هر فیلمساز مشهوری آثاری دارد که به دلایل مختلف در غبار تاریخ گم شده اند. این موضوع همیشه به ضعف اثر برنمی گردد و گاهی دلایل دیگری در این گمنامی تأثیر می گذارد. در این لیست 10 فیلم ناشناخته کارگردانان مشهور را بررسی کرده ایم.  گاهی دلیل این ابهام دوری آن فیلم از جهان بینی کارگردان مورد بحث است و گاهی کم توجهی رسانه ها و یا حتی بازاریابی بد باعث شده تا این موضوع در طول این سال ها دیده نشود. به عنوان مثال، فیلمی مانند «آقای رابرتز» ساخته جان فورد اثر فوق‌العاده‌ای است و نام برخی از بهترین بازیگران تاریخ را در تیتراژ خود دارد، اما به این دلیل که کمتر کسی تصور می‌کند فیلمی کمدی به کارگردانی شخصی مثل جان را تماشا کند. فورد، نام این فیلم در فهرست آثار او جای می گیرد. همچنین پیش بینی می شود در اثر یکی از خدایان ژانر ترسناک، وس کریون، فیلم ملودرامی مانند «موسیقی قلب» یا یک فیلم علمی-تخیلی و فانتزی در میان آثار فردی مانند مایکل مان دیده شود.


فیلم‌هایی مانند «مردی که آنجا نبود» از برادران کوئن نیز وجود دارد که صرفاً به دلیل اینکه جزو معدود شاهکارهای آن فیلمسازان هستند ناشناخته مانده‌اند. برادران کوئن «مردی که آنجا نبود» را زمانی ساختند که آثار موفقی پیاپی چه از نظر فروش و چه از نظر هنری داشتند، اما با وجود ساخت اثری که جوهر تمام افکار آن دو را در یک جا دارد. به دلیل سایه سنگین همین شاهکارها از دیدگان پنهان مانده است. این در حالی است که «مردی که آنجا نبود» یکی از بهترین آثار این دو برادر و یکی از مهم ترین ها از نظر درک جهان بینی آنهاست.


دلیل دیگر قطعا بد بودن فیلم های دیگر است. مثلاً نمی توانید باور کنید که فرانسیس فورد کاپولا فیلمی مثل «پدرخوانده» یا «اکنون آخرالزمان» و فیلمی مثل «جک» را در کارنامه خود دارد، زیرا «جک» واقعاً فیلم بدی است. و تماشای آن تا آخر صبر و حوصله زیادی می خواهد. این در صورتی است که حتی با استفاده از نام فردی مانند کاپولا به عنوان کارگردان و بازیگری مانند رابین ویلیامز در نقش اصلی، در غبار تاریخ محو می شود و فیلمی ناشناخته باقی می ماند که البته به دست آورده است. حقش است


پاسخ روشنی در مورد اینکه چرا برخی از این کارگردانان به سمت ساخت این فیلم ها کشیده شده اند، وجود ندارد. در مورد کلاسیک نویسانی مانند جان فورد می توان به اخلاق حرفه ای آنها و داشتن قرارداد با شرکت ها (در حالی که هنوز یک شاهکار برای تمام فصول سال خلق می کند) یا در مورد شخصی مانند ژان پیر ملویل و فیلم "بچه های وحشت" که با بزرگانی مانند ژان همراهی می شود اشاره کرد. کوکتو، اما گاهی اوقات برخی از کارگردانان با ساختن برخی فیلم ها فقط برای کسب درآمد موافقت می کنند. پذیرش این حدس و گمان جای تعجب ندارد، زیرا بالاخره فیلمسازی کار آنهاست.


از سوی دیگر، ممکن است فیلمسازان پس از ساخت آثاری حجیم و پرجزئیات و در نتیجه سخت و طاقت فرسا از نظر تولید و مراحل بعدی، بخواهند به سراغ فیلمی فشرده تر و کم دردسر بروند. به این ترتیب آزمون و خطا را شروع می کند و کمی از فضای شلوغ شرکت ها و فرش قرمزها فاصله می گیرد. شاید این وسط بتواند دغدغه های شخصی بیشتری را برطرف کند و در مورد چیزهایی بگوید که در یک فیلم بزرگ با تیم سازنده بزرگ و تبلیغات گسترده نمی توان گفت. چرا که در نهایت ماندگاری سینما و کار هر فیلمسازی با پولی که از جیب مردم بیرون می آید ارتباط مستقیم دارد و کارگردانان مجبور می شوند در آثار پرهزینه تر و در فیلم های شخصی تر هزینه بیشتری به مخاطب بپردازند. آنها فرصت ریسک بیشتری را دارند. به نظر می رسد فیلمی مانند «مردی که آنجا نبود» ساخته برادران کوئن از این دسته باشد.


اما دلیل دیگر می تواند فرار از دنیای معمولی باشد که ذهن فیلمساز را به خود مشغول کرده است. به عبارت دیگر دنبال کردن مسیری بر خلاف دلیل گفته شده در پاراگراف قبل. به این معنا که فیلمسازی نویسنده به طور ناگهانی ممکن است برای او فیلم بسازد و کاری را انجام دهد که تا به حال انجام نداده است صرفاً برای سرگرمی و فرار از آن دنیای پر از رمز و رازهایی که ذهنش را به خود مشغول کرده است; اثری آسان و راحت که همه چیز سر جای خودش است و کارگردان را از نظر فکری به دردسر نمی اندازد. به گفته دیوید لینچ، او با ساخت «داستان خیابان» چنین هدفی داشته و قصد داشته از دنیای هذیانی و پر از رمز و راز همیشگی خود دور شود و به گونه ای دیگر آرام بگیرد.


دلیل دیگر می تواند سردرگمی سازندگان در ابتدای کار یا تلاش برای رسیدن به جایگاهی قدرتمند در دنیای سینما باشد. به بیان بهتر، این گروه از فیلمسازان هنوز در ابتدای کار فرصت بیان دنیای شخصی خود را نداشته اند و باید هر پیشنهادی را می پذیرفتند تا پس از تثبیت در صنعت سینما، به شخصیت خود بپردازند. جهان و فیلم هایی را بسازیم که امروز از آنها انتظار داریم. . احتمالا «دفاع از برجک» ساخته مایل مان چنین فیلمی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد